زنان و زایمان از آن دست تخصص های دشوار و طاقتفرساست که کمتر کسی برای ورود به آن اقدام می کند مگر از سر عشق و علاقه وافر؛ دکتر قمیان متخصص پیشکسوت زنان، جزو این معدود پزشکان است که آگاهانه پا به عرصه نهاد و با وجود همه چالش ها، در کنار رسالت مادری و همسری، تحصیلاتش را با موفقیت طی کرد و به عنوان یکی از رزیدنت های زنان و زایمان مشهد که تعدادشان بسیار محدود بود، مشغول فعالیت شد. دقایقی را با این بانوی پرتلاش که حالا استادتمام دانشگاه است، در محل کارش در بیمارستان امام رضا(ع) به گفتگو نشستیم که حاصل آن در پی می آید.
میراث ماندگار پدر
نیره قمیان هفتمین فرزند خانواده ای اهل شعر و ادب بود که سال 1341 در مشهد متولد شد؛ پدر، شاعر و بسیار اهل کتاب و مطالعه بود به حدی که 50دفتر شعر از خود به یادگار گذاشت؛ همین انس پدر با کتاب و ادبیات سبب شد فرزندان هم از کودکی کتابخوان بار بیایند؛ «کتابخوانی و معلم بازی پای ثابت سرگرمی هایمان بود؛ خصوصاً تابستان ها خواهران و برادران بزرگترم کتابهایشان را می آوردند و در نقش معلم، به ما کوچکترها آموزش می دادند؛ این شد که پیش از ورود به مدرسه، حروف الفبا را یاد داشتم و پایه ام قوی شده بود؛ همین کمک کرد از همکلاسی هایم جلوتر و جزو برترین ها باشم؛ با اینکه سال ورودم به مدرسه، کتاب های درسی تغییر کرد، اما همان ماه اول می توانستم بخوانمشان؛ حتی یادم هست آنقدر جمله نویسی ام خوب بود که کلاس دوم، معلم گاهی برای درس جمله نویسی، کلاس را به من می سپرد و می رفت؛ آخر سال هم برای قدردانی، کتاب داستانی هدیه داد که از سر ذوق و شوقم تابستان با بچه ها آن را به مسابقه گذاشتیم و خواندیم. این انس با کتاب تا به امروز همیشه تنهایی ام را پر کرده و سرگرمی موردعلاقه ام بوده است؛ در واقع بهترین ارثی بود که یک پدر می توانست برای فرزندانش بگذارد».
رقابت سنگین اما موفق
از دوره راهنمایی به دروس تجربی علاقمند شده بود؛ از طرفی آن زمان رشته تجربی بود که حرف اول را می زد و مورد توصیه دبیرانش قرار داشت بنابراین نهایتا همین رشته را در دبیرستان انتخاب کرد؛ «از آنجاکه معدلم خوب بود، توصیه دبیرانم، رشته تجربی به عنوان رشته برتر دوران دبیرستان بود که با توجه به زمینه علاقه خودم، انتخابش کردم؛ سال 60 که دیپلم گرفتم همزمان بود با انقلاب فرهنگی و تعطیلی کنکور و دانشگاه ها؛ به همین دلیل پاییز 61 که کنکور برگزار شد، با گروه بزرگی شامل کنکوری های دوسه سال پیش از آن رقابت کردیم ولی به لطف خدا رتبه خوبی کسب کردم و چون پدر راضی نبود راه دور بروم، ناگزیر فقط پزشکی و پرستاری مشهد و شهرهای نزدیک داخل استان را انتخاب کردم که همان گزینه اول یعنی پزشکی مشهد قبول شدم».
صدرنشین کلاس با وجود تأهل
اوایل سال 62 همزمان با ترم اول دانشگاه ازدواج کرد و جزو معدود دانشجویان متأهل بود؛ با این حال حتی بهتر از همکلاسی های مجرد که چالش های او را نداشتند، توانست پیش برود؛ «زمان ما دوره فیزیوپات به خودی خود سخت ترین مرحله پزشکی عمومی بود که شش ماه تمام از 7صبح تا 7شب کلاس داشتیم و این دوره درست زمانی شروع شد که دخترم یکماهه بود؛ ساعت پنج صبح او را منزل مادرم می گذاشتم و 7شب برمی گشتم و تا نیمه شب هم مشغول کارهای خانه بودم؛ برای امتحانات نیز فقط حین خواباندن بچه می توانستم درس بخوانم؛ در عین حال با حمایت و تشویق خانواده، همیشه نمراتم خوب بود و بچه ها برای امتحان خلاصه های مرا می خواندند! سال 65 هم که آموزش های بالینی شروع شد، بسیار باانگیزه و پرانرژی حضور داشتم؛ 12شب که کشیک خودمان تمام می شد، می ماندیم تا بتوانیم بیماران بیشتری را ببینیم و بهتر یاد بگیریم».
به شوق سهیم شدن در تجربه زیبای مادرشدن/ رشته ای حساس و جانفرسا اما شیرین
از آنجاکه جزو ده درصد برتر دانش آموختگان پزشکی عمومی بود، پس از اتمام این دوره در سال 68، بدون گذراندن طرح تعهد، توانست در آزمون دستیاری شرکت کرده و بهمن همان سال با توجه به علاقه اش، در تخصص زنان و زایمان مشغول تحصیل شود؛ «مادرشدن از زیباترین لحظات زندگی هر زن است و دیدن خانم هایی که مادر شدن را تجربه می کردند در دوره اینترنی، بیش از پیش علاقه ام را به تخصص زنان جلب کرد؛ در حالی که می دانستم تعداد کم ورودی های این تخصص، کار را سنگین تر از همیشه می کند و همینطور هم شد؛ در یک کشیک معمولا فقط دو نفر در بخش زنان حضور داشتیم که شب تا صبح از این بالین به آن بالین می دویدیم و صبح که به خانه می رسیدیم، رسیدگی به خانواده شروع می شد؛ در ماه یک هفته انکال بودیم، کافی بود یک نفر مرخصی برود، فشار کاری مان چند برابر می شد؛ یادم هست یک سال تابستان فقط سه نفر رزیدنت بودیم در بیمارستان امام رضا(ع). حتی بعد از پایان تخصص هم با اینکه استاد بودم، همپای رزیدنت ها بالای سر بیماران بدحال حاضر می شدم و روزهای پایانی تابستان که همه همکاران مرخصی بودند، یک نفره ویزیت بیماران بخش را انجام می دادم؛ در مجموع رشته ای جانفرسا و حساس است و باید برایش توان مضاعف داشت. با همه این ها سال 73 در امتحان پره بورد نمره کامل را کسب کرده و در کشور نفر اول شدم؛ دو ماه بعد نیز در امتحان بورد، رتبه سوم را به دست آوردم و معاونت آموزش دانشگاه که در جریان نمراتم بود، پیشنهاد داد برای طرح تعهد تخصص و ضریب کا در مشهد بمانم؛ به این ترتیب بلافاصله بعد از تخصص عضو هیأت علمی علوم پزشکی مشهد شدم».
حضور فعال در آموزش
سال 78 در حالی که فرزند دومش چهارسال داشت، گذشته از مشغله هیأت علمی، در کارگاه های توانمندسازی که توسط اساتید تهران برگزار می شد، حضور فعال داشت و با این وجود، طبق تعهدش به معاونت آموزش، هر هفته برای دستیاران بیمارستان های قائم و امام رضا(ع) نیز کلاس برگزار می کرد که سبب می شد حتی در خانه هم مشغول مطالعه و تحقیق باشد. دکتر قمیان همچنین تا پایان دهه نود، عضویت هیأت بورد کشوری زنان به مدت ده سال، مسئولیت کمیته تدوین کوریکولوم آموزشی گروه زنان، ریاست بخش زنان بیمارستان امام رضا(ع) به مدت چهارسال و معاونت آموزشی گروه زنان را به مدت شش سال تجربه کرد.
تدریس به روز و متعهدانه؛ دانشجویان و بیماران را مانند عزیزان خود می دانم
این استادتمام علوم پزشکی مشهد با سابقه بیش از سی سال تدریس که در هیأت بورد کشوری زنان، همواره سوالات طراحی شده اش جزو بهترین سوالات بوده و نیز رتبه دانشگاهی شیوه های نوین آموزشی را در جشنواره شهید مطهری به خود اختصاص داده است، درباره سبک آموزش خود می گوید: «همیشه خصوصاً برای آموزش رزیدنت ها مطالعه دارم تا بتوانم پاسخگوی سوالات و به روز باشم؛ البته بیشتر به دانشجویان، بیمار معرفی می کنم و راهکار می پرسم (case presentaion). از بیماران با توجه به اینکه خانم هستند، اجازه می گیرم تا هنگام معاینه، دانشجویان حضور داشته باشند و تک به تک، نکاتی مثل پیداکردن صدای قلب جنین را در بالین آموزش می دهم؛ هم دانشجویان را مثل فرزندان خودم می بینم که باید در بهترین سال های عمرشان، آموزش صحیح دریافت کنند و هم بیماران را مانند عزیزان خودم می دانم بنابراین هرچه را برای آن ها بپسندم برای بیماران نیز می پسندم؛ از فرزندانم که پزشک هستند و نیز شاگردانم هم می خواهم همینطور باشند. بارها شده مواردی را که اطمینان لازم نداشتم،با افتخار به شاگردان یا همکارانم ارجاع داده ام که فلوشیپ دارند و بهتر می توانند به بیمار رسیدگی کنند. علاوه بر حضور و غیاب دقیق، به دانشجویان سابقم که حالا طرح تعهد را در شهرهای دیگر می گذرانند نیز تلفنی مشورت می دهم؛ همکاران می گویند سخت می گیری اما اینطور نیست و من فقط وظیفه ام را انجام می دهم؛ از وقتی خودم نوه دار شده ام، اهمیت کارم و حال مادران و خانواده هایشان را بهتر درک می کنم که 9 ماه منتظر هستند فرزندی سالم تحویل بگیرند».
برای درآمد نیایید
دکتر قمیان که نگارش صد مقاله، راهنمایی حدود 80 پایان نامه مسئله محور و مشارکت در نگارش کتاب «شیر مادر؛گوهر بی همتا» را در رزومه پژوهشی خود دارد، به جوانان توصیه می کند: «اگر به خاطر اهداف مالی می خواهید پزشک شوید، این کار را نکنید؛ کارهای راحت تری هستند که درآمد خوبی هم دارند و مسئولیت کمتر؛ تنها در صورتی که نسبت به دردمندان احساس تعهد دارید و می خواهید گرهی باز کنید، سراغ پزشکی بیایید. اگر چنین تعهدی نباشد، به محض دیدن دشواری ها یا درخورنبودن پرداخت ها، پزشکی را خصوصاً در تخصص زنان رها کرده و سراغ حواشی آن مثل خدمات زیبایی می روید».
زیبایی فکر است که رشد می آورد/ بحران جمعیت را جدی بگیریم
این بانوی موفق همچنین از جامعه زنان که به طور فزاینده ای به انجام اعمال زیبایی روی آورده اند، می خواهد نسبت به طرز فکرشان تأمل کنند تا بدانند که زیبایی انسان به فکر اوست نه ظاهر؛ «امروزه تمام هم و غم اغلب بانوان، رسیدگی به ظاهرشان شده است و اعتماد به نفسشان را در گرو این اقدامات می بینند؛ غافل از اینکه چه زیبایی و چه اعتماد به نفس با طرز فکر درست و رشد آگاهی است که تقویت می شود نه اصلاح ظاهر بدن؛ لازم است فرهنگسازی شود که خانم ها ظاهر خود را همانطور که هستند بپذیرند و در عوض با مطالعه، فکر و ذهنشان را پرورش دهند که هم رشد خود و هم خانواده و جامعه شان را در پی خواهد داشت. از طرفی به مسئله جمعیت نیز که در وضعیت بحرانی است، باید توجه داشت؛ متأسفانه بیشتر از انجام اقدام مؤثر و تأمین زیرساخت ها، در این زمینه شعار داده می شود؛ جوان ها هم توجه کنند که پیشگیری، عامل ناباروری است؛ با دست خودشان خود را نابارور و دچار هزینه های سنگین نکنند».
چرا بروم؟ / نسل جوان را دریابیم
در پایان از امکان مهاجرتش که می پرسم، با تعجب می گوید: «زندگی و ریشه ام در این خاک است؛ چرا بروم؟! تا به حال فکرش را هم نکرده ام». او که خود سنگ صبور همکاران و دانشجویان است، ادامه می دهد: «اگر نسل جوان را کمک نکنیم و حمایت لازم را از محیط دریافت نکنند، فکر مهاجرت می افتند؛ محیط کار، خانه دوم انسان است که بیشترین ساعات عمرش را در آن می گذرانند، بنابراین اگر امنیت کافی نداشته باشد، فرد دلسرد می شود.
لازم است اساتید پیشکسوت، دانشجویان را مثل فرزند خودشان حمایت و راهنمایی کنند تا بدانند سختی ها وجود دارد اما می گذرد»./